خدا به ما رحم کند!
.
نمی دانم دیده اید گاهی بچه ای شیشه ای را می شکند ، می خواهی آبی به او بدهی ، شیشه آب از دستش می افتد و می شکند ، یک موقع می شکند و می گوید : افتاد که افتاد ، مگر چه شده ! در این موقع بلند می شوی و دو تا هم به او می نوازی ! ولی یک موقع هست شیشه از دستش می افتد ،گویی که خودش افتاد،دلش افتاد، چشمش افتاد، دستهایش… در اینجا پدر بلند می شود و او را می بوسد، یک کاکائو هم به او میدهد. گناه کرده ولی اجرش می دهند.
ما اگر این انکسار را پیدا کنیم ،خدا برای گناهانمان هم به ما مزد میدهد،خیلی خدا خداست. همیشه او خدایی کرده و جدا بهتر از او،ما هیچ خدایی پیدا نمی کنیم گنه بنده کرده است و او شرمسار.
بچه آب را ریخته یا شیشه را شکسته است, اما تو میسوزی و تو رنج میبری! چون تو به او محبت داری , حتی به او کاکائو و آبنبات هم میدهی. میگویی چون او ترسیده است و خوف کرده است! خدا به ما رحم کند!
بهار_رویش/علی_صفایی/ص154
عین_صاد