این همون کسیه که در را برویم باز می کنه!
22 اسفند 1392
در اولین صبح عروسی، زن و شوهر توافق کردند که در را بر روی هیچ کس باز نکنند. ابتدا پدر و مادر پسر آمدند زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند، اما چون از قبل توافق کرده بودند، هیچکدام در را باز نکرد.ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند. زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند. اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت: نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را به رویشان باز نکنم. شوهر چیزی نگفت ، و در را برویشان گشود. اما این موضوع را پیش خودش نگه داشت. سالهاگذشت خداوند به آنها چهار پسر داد. پنجمین فرزندشان دختر بود.برای تولد این فرزند پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سربرید و میهمانی مفصلی داد. مردم متعجبانه از او پرسیدند : علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست؟ مرد به سادگی جواب داد: چون این همون کسیه که در را برویم باز می کنه!