ابوريحان بيروني
11 دی 1391
شاعري مديحه سراي دربار، پاي به محل درس ابوريحان بيروني گذارده تا سوالي از حكيم بپرسد شاگردان به احترامش برخواستند و او را مشايعت نموده تا به پاي صندلي استاد برسد. كه ديدند از استاد خبري نيست.
يكي از شاگردان كه از آغاز چشمش به استاد بود و او را دنبال مي نمود در ميانه كوجه جلوي استاد را گرفته و پرسيد: چگونه است ديروز آدمكشي به ديدارتان آمد پاسخ پرسش هايش را گفتيد و امروز شاعر و نويسنده اي سرشناس آمده، محل درس را رها نموديد؟!
ابوريحان گفت: يك بزهكار تنها به خودش و معدودي لطمه مي زند. امّا يك نويسنده و شاعر خود فروخته كشوري را به آتش مي كشد.