جهرم درگذر انقلاب اسلامی
چندین ماه بود که دانش آموزان مدارس جهرم برای ورود شاه آماده می شدند . او قرار بود که برای اولین بار به شهر جهرم سفر کند . ماهها بود که پرچم سه رنگ شیر خورشید نشان را در مدرسه ابتدایی فرهنگیان ( واقع در رودخانه محله صحرا ) بین ما دانش آموزان توزیع کرده بودند . قیمت هر پرچم نیز 10 ریال بود.
اما بنا به دلایلی این اتفاق شوم هرگز رخ نداد . در نقاطی از شهر شعار هایی مبنی بر تهدید شاه نوشته شد که : “مقدم ات گلوله باران ! به قتلگاه خود خوش آمدی” . بنابراین رژیم از ترس به خطر افتادن جان شاه حاضر به ریسک نشد و این مسافرت لغو شد.
شهر جهرم از شهرهای مهم و تاثیر در انقلاب بود که چهلم شهدای تبریز در آن برگزار شد و پنج ماه حکومت نظامی اجرا شد .
⚜زمانی که مأموران ساواک و شهربانی جهرم اتفاقات و تحولات سیاسی را لحطه به لحظه به تهران مخابره می کردند و کمتر کسی جرات می کرد حمایت خود را از امام خمینی علنی کند، مرحوم آیت الله سید حسین آیت الهی امام جمعه جهرم نام امام را چندین بار درمراسم چهلم شهدای تبریز بر زبان آورد. بعد ازآن بود که مردم هم شعار” یا مرگ یاخمینی” سر دادند و حرکت عمومی مردم جهرم علیه رژیم شاه شکل گرفت
راوی:مسعود فرشیدنیا
جهرم در گذر انقلاب اسلامی
مثل شب تاریک
کسانی که در روز روشن همه چیز را تاریک میبینند، مشکل در بینایی آنهاست.
کسانی که همه را آلوده میبینند و همه را خراب میپندارند، اگر ایرادی هست در خود آنهاست. باید دست به کار شوند و آن را برطرف کنند.
مثل بچهای که دور خود میچرخد و وقتی میایستد، همه چیز را در چرخش میبیند.
برای همین امیر المومنین(ع) فرمودهاند: کسانی که در عبارت خود تعمیم میدهند و کلمه «همه» را به کار میبرند و میگویند: همه این گونهاند، اینها خودشان مشکل دارند و باید خودشان را اصلاح کنند.
از امام باقر(ع) هم روایت شده است:
لعل النمل الصغار یتوهم ان لله زبانیتین1
مورچه کوچک، چون خودش دوتا شاخک دارد فکر می کند خدا هم دوتا شاخک دارد!
1-بحارالانوار، ج66، ص293.
کتاب مثل خوشههای انگور
نویسنده:
محمدرضا رنجبر
جوانان امروز، شهیدان فردا
توصیه های رهبر انقلاب به جوانان امروز
شماها جوانید، شماهانسل سومید؛ جوان نسل سوم، از جوان نسل اول امیدبخش تر است، در صورتی که بتواند ایمانش را حفظ کند… هرچه میتوانید خودتان را بسازید:
1. از لحاظ فکری و ایمانی خودتان را بسازید
2. تا آنجا که میتوانید نماز شب بخوانید
3. نماز را خوب و با توجه بخوانید
4. با خدا انس داشته باشید
5. قرآن بخوانید
اینها چیزهایی است که میتواند جای این شهداراپر کند.
#طلبه_امید_انگیزه
شادی روح شهید سعید حیدری صلوات
خاطرات مشترک
وقتی اتفاقی برای یک از هموطنانمان میافتد
همه خاطرات مرتبط با آن موضوع زنده میشوند، نه اینکه مرده باشند بلکه همراه با این ایام بیشتر مقابل چشمانمان ظاهر میشوند.
مثل امروز کلاس فلسفه ما
استاد درس را شروع کرد اما به هر پاراگراف که میرسید، در مورد خاطرات گذشتهاش از زلزله و بم صحبت میکرد و میگفت:
«ما اصلا نمیتوانیم آن صحنهها رو درک کنیم و خیلی راحت در موردش صحبت کنیم.
این روزها زلزله کرمانشاه من رو به یاد زلزله بم میاندازد و نمیدانم چرا گاه و بیگاه لحظات در برابر چشمم تداعی میشود .
با اینکه منزل ما کرمان بود اما همگی نا آرامی زمین رو متوجه شدیم.
وقتی برای کمک به زلزله زدگان وارد شهر بم شدیم. باورم نمیشد که از شهر فقط و فقط چند درخت خرما باقی مانده بود.
نمیدانید … درک نخواهید کرد… سرما… بیماری روحی …. نبود امکانات اولیه… از دست دادن افراد خانواده … وجود بیماری های خطرناک و واگیردار…»
سرش را تکان میداد واز شدت ناراحتی برای هموطنان کرمانشاهی چشمانش را به میز روبریش دوخت.
و از ما درخواست کرد که برای صبر و شکیبایی بازماندگان و سلامتی شأن دعا کنیم و برای آرامش روحی هموطنان از دست رفته فاتحه بخوانیم.
به قلم:
پرهون
آتش سوزی افکار
گاهی اوقات برخی رفتارها خشمگینم میکند، برای تسکین عصبانیتم تنها یک جمله آرامم میکرد: «اگر تو هم مانند او رفتار کنی مثل او هستی!»
آرام شدنم لحظهای بود، بعد از ترک محل هجوم افکار و اوهام به ذهنم چنگ میانداختند و چوب توبیخ بر سرم میزدند که چرا جوابش را ندادم! اگر این بار نیش و کنایه و بیاحترامی دیدم حتما پاسخ میدهم!
اما باز هم مراعات حالش را میکردم یا به خودم میگفتم: بزرگتر است دیگر! تو کوتاه بیا!
این کشمکش بین اوهام و وجدان بدجور نفس گیرم کردهبود، تا اینکه در اولین جلسه از کلاس فلسفه خداشناسی شرکت کردم! و چه خوش اقبال بودم که استاد قبل از شروع درس، بحثی اخلاقی را پیش کشید که پاسخ به نفس من بود…
“اگر رفتار و برخورد کسی متناسب با شخصیت شما نبود، اگر نیش و کنایه هایشان خارج از حوصله شما بود، در مقابل رفتارشان صبر کنید و با این دید نگاه کنید که شاید او پلهای باشد برای پرورش روح شما، برای رسیدن به خدا و رسیدن به کمال، و این یک امتحان بندگی است. در این حالت است که نفس در حضور خدا آرام میگیرد و دیگر خشمگین نمیشود…”
تنها معادلهای که جوابگوی نفس شد… آتش با آتش خاموش نمیشود…
به قلم:
پرهون