امام هادی(ع) و شبکه پیچیده و دقیقِ وکالت
شبکه ی ارتباطی و مخفی وکالت، شیوه ای ابتکاری از سوی امام جواد و امام هادی(علیهما السلام) بود که جهت برقراری ارتباط منطقی و حساب شده با نمایندگان و کارگزاران خود در مناطق مختلف جامعه ی اسلامی [که تحت سلطه ی حاکمیت عباسیان بودند و تمامی رفتار و اعمال شیعیان زیر نظر و کنترل مأموران حکومت بود] تأسیس شد.
به قلم: حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی
اشاره
حضرت امام علیّ بن محمّدٍ الهادی علیه السلام در نیمه ی ماه ذی الحجة الحرام سال 212 هجری، در مکانی به نام «صریّا» در نزدیکی مدینه منوره، کودکی نورانی از مادری پاک دامن و با فضیلت به نام «سمانه مغربیة» پا به عرصه ی دنیا گذاشت. پدر بزرگوار آن حضرت، امام نهم حضرت محمّد بن علیّ الجواد(ع) بود.
امام هادی(ع) پس از 33 سال امامت و رهبری شیعیان، در سن 41 سالگی، در سوم ماه رجب سال 254 هجری در شهر سامرّاء به دست «معتزّ عباسی» ]خلیفه ی وقت عباسی] مسموم و به شهادت رسید. مشهورترین القاب آن حضرت: «نقیّ» و «هادی» و به «ابوالحسن الثالث» مکنّی می باشد.
ضمن عرض تسلیت و تعزیت شهادتِ مظلومانه ی سلاله ی پاک پیامبر(ص)، به پیشگاه حضرت بقیت الله الأعظم(عج)، مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای(دام ظلّه)، مراجع عظام تقلید و عموم شیعیان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت(ع)، در این مقاله کوتاه، نگاهی به حوادث و رخ دادهای دروان پر فراز و نشیب زندگانی آن حضرت می پردازم:
1. علم و کمالات اخلاقی امام هادی علیه السلام
حضرت امام هادی(ع)، در خاندانِ پاک نبوّت و امامت رشد و تربیت یافت. پس از شهادت امام جواد(علیه السلام)، امام هادی(علیه السلام) در سنّ هشت سالکی منصب امامت را عهددار شد که نمونه ای کامل از رشد علمی و معنوی آن بزرگوار و واضح ترین دلیل بر حقّانیت خط و جریان اهل بیت رسالت(ع) در ادعای وصایت و خلافت و جانشین پیامبر اسلام(ص) و رهبری و هدایت امت اسلامی می باشد. ابن شهرآشوب در توصیف امام هادی(ع) می نویسد: چهره اش از همه ی مردم جاذب تر، و گفتارش از همه صادق تر بود. در ملاحت و کمال از همه برتر بود. وقتی سخن می گفت، نورانیتش افزون و وقتی سکوت می کرد، هیبت و وقارش بالا می رفت.
ابن حجر می گوید: ابوالحسن الثالث[علی بن محمد الهادی] در علم و سخاوت وارث پدرش[محمد بن علی الجواد] بود.
ابن صباغ مالکی می نویسد:… هر فضیلتی که گفته شود او زینت بخش آن هست، هر ستایشی که به عمل آید تفصیل و اجمالش نزد اوست. نفس او پاک و مهذّب و اخلاقش نیکو و رفتارش پسندیده است.
سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی می گوید: به متوکل گفته شد، در منزل[علی بن محمد الهادی]، سلاح ذخیره شده و قصد خلافت دارد… . او مأمور فرستاد و شبانه به منزل آن حضرت، حمله شد ولی او را دیدند که لباسی از پشم بر سر کشیده و رو به قبله روی شن و سنگ ریزه نشسته و مشغول قرائت قرآن و زمزمه ی آیات وعد و وعید الهی بود… . متوکل پشیمان شد و دستور داد مبلغ 4000 دینار بدهکاری و قرض حضرت را بپردازند.
2. اوضاع سياسی، اجتماعی عصر امام هادی(ع)
مهم ترین ویژگی های خلافت عباسیان در عصر امام هادی(ع) عبارت بود از:
الف) زوال هبیت و عظمت خلافت:
تسلط بردگان و ترکان بر درستگاه خلافت یکی از نشانه های آن بود. خلیفه بیشتر مقام تشریفاتی داشت ولی با این وضع هرگاه خطری متوجه دستگاه خلافت می باشد همه وابستگان ، دستگاه در دفاع از آن و مقابله با مخالفان متحد می شدند.
ب) خوش گذرانی و هوس رانی درباریان:
شب نشینی ها، خوش گذاری ها، عیش و نوش ها و ریخت و پاش های درباریان و وابستگان به حکومت به اوج خود رسید بود و در یک کلمه، می توان گفت: خلافت اسلامی! غرق در فساد و گناه بود. صفحات تاریخ اسلام ، اخبار آن را ضبط کرده است.
ج) گسترش نهضت های علویان:
تلاش و کوشش عباسیان در ایجاد نفرت مردم به علویان و سادات و سرکوب شدید مخالفان به نتیجه بود، علویان با جدیت دعوت به « برگزیدگان آل محمد(ص)» را در نهان و آشکار تبلیغ می کردند و علی رغم کنترل مرکزیت سامرّاء و کنترل آمد و رفت و ارتباط با امام هادی(ع) ، نهضت ها و شورش های اعتراض گونه به فساد و انحراف دستگاه خلافت در مناطق مختلف مشاهده می باشد، به طوری که در فاصله سال 219 هجری ، 270 هجری، آمار 18 قیام و شورش علوی و غیر علوی ضبط شده است. اگر چه با کمی جمعیت انقلابیون و کمتر امکانات و ساز و برگ جنگی و قساوت دستگاه خلافت عباسی تمامی این قیام ها با شکست مواجه می شد.
3. علت اساسی شکست قيام های علويان
1. ضعف رهبری و فرماندهی، زیرا رهبران دارای برنامه کاملی در مبارزه خود و چگونگی آن نداشتند. طبیعی است وقتی قیامی و شورش، بدون برنامه ی کامل و هدف مند آغاز شود، با فشار حکومت نسبتاَ قوی و نیرومند به هم می ریزد و ادامه ی آن ممکن نخواهد بود. با توجه به اینکه امام هادی(ع) به علت فشار حکومت عباسی، مجبور بود برنامه خود را مخفی دنبال کند و از طرف دیگر امام هادی(ع) در زندان و محاصره دشمن بود و قادر به هدایت علنی قیام ها نبود.
2. رنگ و چهره ی قیام ها صد درصد اسلامی و با رهبری و مدیریت مذهبی و الهی نبود، بدیهی هر نهضت و قیامی که زنگ و بوی الهی(اخلاص) در آن نباشد، مورد تأیید رهبران الهی و امامان معصوم(ع) هم واقع نمی شد و قطعاَ به موفقیت نمی رسید. البته در این قیام ها، بعضی از یاران مخلص و شیعیان امام(ع) هم حضور داشتند ولی تعداد آن ها اندک بود و غالب مبارزین با اهداف غیر الهی و بیشتر با هدف شکست دادن عباسیان و بدست آوردن آزادی و رها شدن از ظلم و ستم بنی عباس و رسیدن به قدرت دنیوی بود!
4. شبکه ی پيچيده و دقیق وکالت
شبکه ی ارتباطی و مخفی وکالت، شیوه ای ابتکاری از سوی امام جواد و امام هادی(علیهما السلام) جهت برقراری ارتباط منطقی و حساب شده با نمایندگان و کارگزاران خود در مناطق مختلف جامعه ی اسلامی[که تحت سلطه ی حاکمیت عباسیان بودند و تمامی رفتار و اعمال شیعیان زیر نظر و کنترل مأموران حکومت بود] تأسیس شد. هدف اصلی این تشکیلات سازمان یافته، جمع آوری خمس، زکات، نذورات و هدایا از سوی شیعیان و علاقه مندان خاندان عصمت و طهارت(ع) بود که توسط وکلاء و نمایندگان یعنی جمع آوری و خدمت امام هادی(ع) ارسال می شد. از سوی دیگر این شبکه مأموریت داشت تمامی سؤالات و مشکلات فقهی و عقیدتی شیعیان و سایر مسلمانان را جمع آوری و پاسخ آن ها را از امام هادی(ع) دریافت و تحویل آنان دهد. فقدان تماس مستقیم بین امام هادی(ع) و پیروانش، نقش سیاسی، مذهبی شبکه وکالت و وکلاء را بالا برده بود، به نحوی که کارگزاران امام(ع) مسئولیت بیشتری در گردش امور ایفا می کردند و تجربه های فراوانی را در سازمان دهی شیعیان وخنثی نمودن توطئه های مخالفان جریان امامت منصوص به دست آوردند. این شبکه، نواحی بغداد، مدائن، کوفه، بصره، اهواز، قم، همدان، یمن و حجاز را فرا گرفته بود. امام هادی(ع) با حساسیت تمام فعالیت این شبکه و وکلای خود را کنترل و مکاتبات لازم را با آن ها انجام می دادند. برای نمونه حضرت هادی (ع) در سال 232 هجری، طی نامه ای به «علی بن بلال» وکیل خود در بغداد نوشت: من «ابوعلی بن راشد به جای «علیّ بن حسین بن عبد ربّه» منصوب کردم. چون او دارای صلاحیت لازم و هیچ کس بر او تقدم ندارد…».
5. انتقال امام هادی(ع) از مدینه به سامرّاء
پس از گزارش فرماندار مدینه به متوکّل مبنی بر خطرناک بودن حضور امام هادی(ع) به علت پایگاه مردمی آن حضرت در مدینه. امام هادی (ع) طی نامه ای گزارش او را خنثی کرد ولی متوکل پس از برکناری فرماندار، توطئه خود را با اظهار علاقه به امام(ع) مبنی بر اقامت در سامرّاء اعلام نمود و اظهار داشت، منتظر دیدار و ملاقات با حضرت می باشد!. امام هادی(ع) به ظاهر در سامرّاء آزاد بود ولی در واقع، تحت نظر مأموران مخفی متوکل به سر می برد. اذیت و آزار متوکّل و مأموران او نسبت به امام هادی(ع) و شیعیان و علاقه مندان ایشان، روز به روز افزوده می شد. یکی از آن موارد اجبار کردن حضرت برای حضور در مجلس بزم شراب و می گساری! بود که در آن مجلس، امام نهم(ع) چنان با قدرت و هیبت به موعظه پرداخت که خلیفه و اطرافیان او سخت پشیمان و شرمنده شدند!
متوکل عباسی در سال 236 هجری در اثر کینه و مبارزه با اعتقادات مقدس پیروان اهل بیت(ع) و برای اذیت شیعیان و جلوگیری از شورش آنان، دستور داد گنبد و حرم مطهر امام حسین(ع) در کربلا را ویران کنند! ولی این رفتار او باعث خشم بیشتر شیعیان شد به طوری که مردم مخالفت خود را به گونه های مختلف اظهار کردند و متوکل(لع)، در نتیجه این بی حرمتی به غضب الهی، گرفتار و توسط فرزندش کشته شد.
6. خدمات و میراث فرهنگی امام هادی(ع)
الف) مبارزه با غُلات
فرقه ها و گروه های منحرف فراوانی شروع به فعالیت فرهنگی کرده و مردم را فریب می دادند. یکی از آ ن ها، غُلات بودند که با غلو کردن در باره مقامات اهل بیت(ع) موجب اذیّت و آزار امام هادی(ع) و شیعیان می شدند. امام(ع) ضمن تبرّی جستن از آن ها، روشن گری های لازم را به شیعیان می دادند. رهبران گمراه غلات عبارت بودند از: علی بن حَسَکه قمی، قاسم یقطینی، حسن بن محمد بن بابای قمی، محمدبن نصیر فِهری و فارس بن حاتم که هدف واقعی آن ها بیشتر بی اهمیتی به عبادات و حدود شرعی و ضوابط اسلامی و رفتار بر طبق میل و هوس های خود و چشم طمع داشتن به اموال مردم و توجیه نبودن نسبت به کرامات و مقامات و علوم اهل بیت(ع) بود. حضرت امام هادی(ع)، طی نامه ای در پاسخ سؤالات مردم، به شیعیان اعلام کرد عقاید و افکار ابن حَسَکه باطل و او فردی منحرف و کافر می باشد.
ب) مبارزه با فتنه خلق قرآن!
فرقه معتزله که از عقل گرایان افراطی بودند با طرح موضوع مخلوق بودن قرآن اعلام کردند که اعتقاد به قدیم بودن غلط می باشد و باید با آن مخالفت کرد! [البته بحث مخلوق بودن قرآن در اواخر حکومت بنی امیه در جامعه ی اسلامی مطرح شد که در منابع تاریخ و فرق و مذاهب اسلامی موجود است. ولی در این زمان هم مجددا مطرح گردید…]. حضرت امام هادی(ع) سکوت در برابر این افکار را جایز نشمردند و با اعلام این که در باره قرآن فقط معتقد به«کلام خدا بودن» باشید، خط بطلانی بر بحث های جنجالی و بی فایده معتزله و گروه های دیگر کشیدند.
ج) تربیت شاگردان
مرحوم شیخ طوسی تعداد شاگردان امام هادی(ع) را 185 نفر می داند. مهم ترین آن ها عبارت بودند از: فضل بن شاذان نیشابوری، حسن بن سعید اهوازی، ایّوب بن نوح دراج، ابوعلی(حسن بن راشد)، حسن بن علی (ناصر کبیر)، عبدالعظیم الحسنی، عثمان بن سعید اهوازی، احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعری قمی، ابراهیم بن مهزیار، ریّان بن صلت، یعقوب بن اسحاق وعلی بن مهزیار اهوازی.
د) مباحث فقهی، تفسیری، کلامی و تربیتی
از امام هادی(ع) علی رغم همه سختی ها و فشارهایی که از سوی حکومت بنی عباس متحمل می شد، سخنان و روایات ارزش مندی در موضوعات فقهی، تفسیری، اعتقادی و تربیتی به جای مانده است که مورد استفاده عموم مسلمانان و شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) در طول تاریخ اسلام و تشیّع بوده، هست و خواهد بود. که برای نمونه می توان به زیارت جامعه کبیره که در کتاب شریف مفاتیح الجنان آورده شده اشاره کرد.
ویژگیهای دوست واقعی از دیدگاه امام صادق(ع)
«حضرت آیتالله العظمی خامنه ای» در جلسه درس خارج فقه خود با شرح حدیثی از امام جعفر صادق (ع) به بیان ویژگی های دوست واقعی پرداختند.
آنچه در پی میآید گزارشی از بیانات ایشان در این درس است:
شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیهالسلام
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ـ علیه السلام ـ قَالَ لَا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَیْءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَى الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَیْءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِی أَنْ یَرَى زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَیِّرَهُ عَلَیْکَ وِلَایَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَات»
شافی، ص 651
فى الکافى، عن الصّادق (علیهالسّلام): «لا تکون الصّداقة الاّ بحدودها». صداقت(1) مرزهایى دارد که اگر این خطوط اصلى و این مرزها وجود داشت، صداقتى که آثار فراوان شرعى و برادرى شرعى بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه. «فمن کانت فیه هذه الحدود او شىء منها فانسبه الى الصّداقة». حالا اگر همه حدود هم نبود، بعضى از این خطوط و مرزها باید باشد تا صداقت صدق کند.
«و من لم یکن فیه شىء منها فلا تنسبه الى شىء من الصّداقة فأوّلها ان تکون سریرته و علانیته لک واحدة». اول این است که ظاهر و باطنش با تو یکسان باشد. اینجور نباشد که در ظاهر اظهار دوستى کند، [اما] در باطن با تو دشمن باشد؛ یا اینکه دوست نباشد حداقل خیر تو را نخواهد. این اولین شرط صداقت است.
«و الثّانیة ان یرى زینک زینه و شینک شینه»؛ [دوم اینکه] آنچه را که زینت توست، زینت خود بداند؛ آنچه عیب توست، عیب خود بداند. اگر شما به مقام علمى دست پیدا میکنید، یا یک کار برجستهاى میکنید که زینت براى شماست، این را براى خودش زینت بداند. اگر خداى نکرده چیزى در شما هست، صفتى، کارى، عملى که موجب عیب شماست، این را عیب خودش بداند؛ که طبعاً آثارى بر این مترتب است: سعى میکند برطرف کند، سعى میکند آن را پنهان کند. اینجور نباشد که منتظر بماند تا شما یک لغزشى پیدا کنید، خوشحال بشود از این لغزش. صداقت این نیست.
«و الثّالثة ان لاتغیّره علیک ولایة و لا مال»؛ [سوم اینکه] اگر به یک قدرتى، حکومتى، ریاستى دست پیدا کرد، یا به یک مالى دست پیدا کرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغییر نکند. بعضىها اینجورىاند دیگر؛ با آدم رفیقند، به مجرد اینکه به یک مال و منالى، پولى، زندگىاى، چیزى میرسند، آدم مىبیند اصلا نمیشناسند آدم را. اصلا نمیشناسد، کأنّه نمیشناسد آدم را؛ از این قبیل هم دیدهایم آدمهایی را. اینجور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نکند، وضعش را با تو [عوض نکند].
«و الرّابعة ان لا یمنعک شیئا تناله مقدرته»؛ [چهارم اینکه] هر کار از دستش برمىآید، از تو دریغ نکند. خدمتى میتواند بکند، کمکى، وساطتى، توصیهاى، هر کار می تواند براى تو بکند و خیرى به تو برساند؛ از این امتناع نکند.
«و الخامسة و هى تجمع هذه الخصال ان لا یسلمک عند النّکبات»؛ [پنجم اینکه] در نکبتها و رویگردانیهاى دنیا تو را رها نکند. [اگر] به یک مشکلى دچار شدى، [به یک] بیمارىاى دچار شدى، سختىاى پیدا کردى؛ انواع و اقسام سختىهای دیگر - حالا در زمان ما ملاحظه میکنید؛ سختىهاى سیاسى و سختىهاى اقتصادى و حیثیتى و همه چىز هست دیگر؛ انواعش را داریم مىبینیم که در گذشته در دورانهایى اینها را نمیدیدیم؛ لیکن حالا جلوى چشم ماست؛ امتحانها فراوان است - [در] اینطور موارد تو را رها نکند؛ کمک کند.
پی نوشت:
1. صداقت در زبان عربی به معنای “دوستی” است.
چرا با حجاب شدم.
مانکنی که با حجاب شد
جیمی: با حجاب شدم چون اسلام به من آرامش میدهد
تحقیقات بسیاری درباره دین اسلام انجام دادم. در اخبار خشونت ها و ظلم و ستمی که به مسلمانان می شد را می دیدم و می خواستم دلیل اینکه مردم، از مسلمانان بیزارند را بدانم. |
«جیمی» یک مانکن آمریکایی است که چند ماه پیش به اسلام روی آورده است.
او پیش از تشرف به عنوان مدل و مانکن در یک مزون لباس مشغول به کار بود و به گفته خودش، برای حفظ ظاهر و اندامش مجبور به مصرف مواد مخدر شده و در نتیجه به مدت پنج سال به آن اعتیاد شدید داشته است.
جیمی دلیل اصلی مسلمان شدنش را احترام اسلام به زنان عنوان کرد و گفت: “من در یک خانواده مسیحی به دنیا آمدم؛ ولی هیچ وقت جوابی برای سؤالاتم درباره خداوند پیدا نکردم و تا سن 31 سالگی نتوانستم خدا را احساس کنم. دلیل این که به دین اسلام جذب شدم، همسر ایرانی ام بود. تحقیقات بسیاری درباره دین اسلام انجام دادم. در اخبار خشونت ها و ظلم و ستمی که به مسلمانان می شد را می دیدم و می خواستم دلیل اینکه مردم، از مسلمانان بیزارند را بدانم. بنابراین تصمیم گرفتم تا اسلام را بهتر بشناسم و بدانم که چطور دینی است! هر چه بیشتر درباره اسلام تحقیق می کردم، بیشتر به آن علاقه مند می شدم و دلیل اصلی این علاقه، احترامی بود که اسلام برای زنان قائل می شد".
وی افزود: “هرگز تصور نمی کردم که روزی مسلمان شوم، اکنون متوجه می شوم که تصویر ذهنی بسیار بدی که از مسلمانان داشتم کاملاً اشتباه بود؛ و علت این طرز تفکرم رسانه ها بودند. چون آن زمان هر آنچه که رسانه ها می گفتند را باور می کردم. هرگز تصور نمی کردم که من نیز جزیی از جامعه مسلمانان شوم؛ اما اکنون به مسلمان بودن خود افتخار می کنم و از این بابت بسیار خوشحالم".
جیمی که پس از تشرف به دین اسلام از حجاب اسلامی نیز در خارج از منزل استفاده می کند، معتقد است اسلام برای او نه تنها مانعی برای انجام فعالیتهای اجتماعی اش نیست بلکه او همچون سابق به کارهای مورد علاقه اش با حفظ حجاب و عفاف ادامه می دهد.
وی ادامه داد: “قبل از این که مسلمان شوم، رویای هالیوود را در سر داشتم؛ اما وقتی شهادتین را گفتم تمام این رویاها برایم رنگ باخت. من در آن زمان مشروب می خوردم، مواد مصرف می کردم؛ اما حالا اصلاً نمی خواهم که هیچ کدام از آن کارها را انجام دهم. از این که مسلمانم در قلبم احساس آرامش می کنم. قبل از این که مسلمان شوم هیچ هدفی در زندگی ام نداشتم. زنده بودن و ادامه زندگی برایم هیچ معنا و مفهومی نداشت. اما اسلام به من حس آرامش و امنیت داد و به زندگی ام رنگ و بوی تازه ای بخشید".
راهکار دستیابی به عالیترین مرتبه نماز
اهمیت به انجام واجبات و نیز کوشا بودن در ادای مستحبّات، که تقیّد به ظواهر شرع نام دارد، محتاج صبر است. مسلمان حقیقی باید راجع به واجبات و مستحبات، صبر و استقامت داشته باشد تا کم کم آن صبر، به او تقیّد دهد و به مرور، آن تقیّد، برای او ملکه شود.
وقتی اهمیّت به واجبات و ظواهر شرع برای کسی ملکه شود، بالاترین لذّات را از عبادت خواهد برد. لذّت آدمی منحصر در خوراک و پوشاک و مادیات نیست، بلکه لذّات معنوی که از تقیّد به ظواهر شرع حاصل میشود، بسیار بالاتر است. لذّت عبادت و تقیّد به ظواهر شرع، به اندازهای با اهمیّت است که پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند:
«ألَرَکْعَتَانِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا»[1]
لذت دو رکعت نماز شب نزد پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» از دنیا و آنچه در دنیاست، بالاتر است. تقیّد به ظواهر شرع، نزد همه اولیای الهی بسیار لذّتبخش است.
صبر در نماز
صبر در مقابل نماز، بیشترین سفارش و تأکید آموزههای دین مبین اسلام را به خود اختصاص داده است. به تعبیر بزرگان، نماز، کبریت احمر است. در واقع، نماز، معراج مۆمن است و میتواند انسان را به مرتبهای برساند که نماز او، مکالمه و معاشقه با خدای سبحان باشد. البته این مکالمه مجازی نیست، بلکه حقیقی و واقعی است. وقتی که حمد و سوره میخواند، میتواند توجه داشته باشد و بیابد که خداوند متعال با زبان او، با وی حرف میزند. چه لذتی بالاتر از این مکالمه و معاشقه برای نمازگزار وجود دارد؟ البته کسی میفهمد و مییابد حمد و سوره او کلام خداست که با توجّه نماز بخواند و اهل نماز باشد.
مراتب نماز
نماز و سایر عبادات، معمولاً سه مرتبه دارند. مرتبه اول، نماز صحیح است. نماز صحیح نمازی است که مقدّمات و مقارنات آن مطابق دستور اسلام انجام شود؛ اگر کسی مطابق فتوای مراجع تقلید نماز بخواند، نماز او صحیح است و قضا ندارد و در روز قیامت تارک نماز محسوب نمیشود. در مقابل این نماز، نماز باطل قرار دارد.
مرتبه دوّم نماز که اهمیّت بیشتری دارد، نماز همراه با خضوع و خشوع است. نمازگزار، در این مرتبه از نماز، علاوه بر خضوع و رعایت آداب ظاهری و ادای صحیح کلمات و حرکات، خشوع دارد و دل او نیز به یاد خدا خاشع است. به عبارت دیگر، دل انسان هم همراه زبان او نماز میخواند. افراد متّقی چنین نماز میخوانند و خداوند هم نماز آنها را قبول میکند. چنان که در قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین»[2]
خداوند فقط از متّقین میپذیرد.
مرتبه سوّم از نماز، «نماز مبرور» است. نماز مبرور بدین معناست که علاوه بر اینکه نماز صحیح است و خداوند متعال آن را قبول میکند، پروردگار عالم به اقامه کننده آن تبریک و آفرین میگوید.
همه باید تلاش کنند نماز مقبول و نماز مبرور داشته باشند. کسی تصور نکند که اقامه چنین نمازی غیر ممکن یا سخت است؛ زیرا اساساً وضع نماز برای رسیدن انسان به چنین جایگاه ارزشمندی است. جایگاهی که در آن، بنده با خدای خویش معاشقه و مکالمه میکند و بالاترینِ لذّتها را میبرد. جایگاهی که اگر تمام دنیا را یک طرف و دو رکعت نماز را طرف دیگر قرار دهند، آن بنده به تمام دنیا و آنچه در آن است، پشت پا میزند تا توفیق درک آن دو رکعت نماز را بیابد.
«ألَرَکْعَتَانِ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا»[3]
راهکار دستیابی به عالیترین مرتبه نماز
حال سۆال مهم آن است که چه کنیم به این مقام برسیم!؟ رسیدن به چنین مقام و جایگاهی بسیار مشکل است، امّا با صبر در اطاعت و استقامت در عبادت، امکانپذیر است.
قدم اوّل برای رسیدن به این مرتبه، آن است که بنده مقدمات نماز را به خوبی و با آداب آن، فراهم کند و قدم دوّم، اهمیّت جدّی به خود نماز به عنوان ذی المقدمه یا اصل کار میباشد. امّا باید دانست که مهمترین عامل، در همه زمینههای معنوی و از جمله در این موضوع، توفیق الهی است. بنابراین انسان باید توفیق دستیابی به این مقام بینظیر را از خداوند متعال بخواهد؛ اگر کسی حال معنوی پیدا کرد، لازم است به صورت جدی گریه و زاری کند و دعا کند که به چنین جایگاهی دست یابد.
صبر در مقابل نماز، بیشترین سفارش و تأکید آموزههای دین مبین اسلام را به خود اختصاص داده است. به تعبیر بزرگان، نماز، کبریت احمر است. در واقع، نماز، معراج مۆمن است و میتواند انسان را به مرتبهای برساند که نماز او، مکالمه و معاشقه با خدای سبحان باشد. البته این مکالمه مجازی نیست، بلکه حقیقی و واقعی است
البته کسب توفیق الهی، محتاج زمینه سازی توسط خود بنده است. صبر و استقامت در برابر نماز، مۆثرترین زمینه را برای دستیابی به نماز مقبول و نماز مبرور فراهم میکند و انسان را به جایی میرساند که هنگام اذان، حالت عجیبی پیدا میکند و خود بخود و با اشتیاق کامل به سمت نماز میشتابد.
جایگاه نماز در سیره معصومین«علیهم السلام»
همسران پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» نقل میکنند که وقتی مۆذّن اذان میگفت، آن حضرت به اندازهای تلاطم درونی پیدا میکردند و تغییر حالت میدادند که گویی ما ایشان را نمیشناختیم و آن حضرت نیز ما را نمیدیدند.[4]
امام حسن مجتبی«سلاماللهعلیه» وقتی قصد رفتن به مسجد داشتند، غسل میکردند، بهترین لباسها را میپوشیدند و نظیر دامادی که به حجله میرود، آهسته آهسته به سمت مسجد حرکت میکردند. هنگام ورود به مسجد، با بدن لرزان، پای راست را داخل مسجد میگذاشتند و میفرمودند: «إِلَهِی ضَیْفُكَ بِبَابِكَ، یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِیءُ فَتَجَاوَزْ عَنْ قَبِیحِ مَا عِنْدِی بِجَمِیلِ مَا عِنْدَكَ یَا كَرِیم»[5] سپس وارد مسجد میشدند.
بالاترین لذّت برای امام دوّم، همین حالت است. این حالات، در اثر صبر و استقامت هنگام عمل به واجبات خصوصاً نماز، پیدا میشود. همه معصومین«سلاماللهعلیهم» چنین حالاتی داشتهاند که اکنون مجال بازگویی آن نیست.
نماز، ملاک تفکیک مسلمان از غیر مسلمان
نماز یکی از ارکان مهم اسلام است[6] و در روز قیامت، مسلمان از غیرمسلمان به وسیله آن شناخته میشود. وقتی جهنمیان را به جهنم میبرند، نگهبانان جهنم به آنها میگویند:
«ما سَلَكَكُمْ فی سَقَرَ»[7]
چه چیز شما را به جهنم آورد؟
در این آیه شریفه، «ما»، استفهامیه است؛ یعنی با تعجّب این سۆل را میپرسند. خزنه جهنّم تعجب میکنند که مگر میشود شیعیان و مسلمانان به جهنّم بیایند؟! ولی جهنّمیان پاسخ میدهند:
«قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»[8]
میگویند ما از نمازگزاران نبودیم.
معنا ندارد کسی نماز نخواند و به بهشت برود! اگر کسی صد مرتبه به کربلا و مکه برود، روضه بگیرد و همه واجبات را به جا بیاورد، ولی نماز نخواند، حتماً به جهنّم میرود.
مرحوم آیت الله العظمى مرعشى نجفى«رحمة اللهعلیه» میفرمودند: «روزى در راه زیارت گم شدم و بالأخره تا نزدیك مرگ بىتاب گشتم. با توسّلى به امام زمان «ارواحنافداه»، حضرت به سراغ من آمدند و مرا نجات دادند و فرمودند كه «ننگ است براى شیعیان ما كه نماز شب نداشته باشند»
نکوهش استخفاف نماز
امام صادق«سلاماللهعلیه» در آخرین لحظات حیات، همه خویشان خود را جمع کردند؛ بهطوری كه همه تصوّر كردند امام«سلاماللهعلیه» وصیّت جدیدی دارند. پس از آنكه خویشان و بستگان امام ششم«سلاماللهعلیه» به بالین ایشان حاضر شدند، حضرت فرمودند:
«انَّ شَفاعَتَنَا لاتَنَالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلَوةِ»[9]
كسی كه نماز را سبك بشمارد، به شفاعت ما اهلبیت نمیرسد.
حضرت نفرمودند کسی که نماز نمیخواند، جایگاه چنین فردی مسلّماً جهنّم است، بلکه استخفاف نماز باعث میشود انسان از شفاعت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» محروم شود.
مصداق سبك شمردن نماز این است كه انسان نماز را اوّل وقت و به جماعت بهجا نیاورد و نماز را فدای خواستههای خود كند. استخفاف نماز آن است که کار دنیا را به کار آخرت و بر نماز مقدم بدارد. نماز را در حاشیه زندگی خود قرار دهد و زمانی كه به گمان خود به كار مهمّی اشتغال دارد، نماز را از اوّل وقت به تأخیر اندازد. مثلاً هنگام نماز، مشغول عذا خوردن یا کسب و کار باشد. کسی که ادّعای شیعهگری دارد، نمیتواند اهل نماز اوّل وقت و نماز جماعت نباشد. قرآن کریم در مذّمت بیاهمیّتی به نماز میفرماید:
«فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ، الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»[10]
خداوند متعال در آیات سوره مبارکه ماعون، غافلان از نماز را بیدین معرفی مینماید و میفرماید: وای بر این نامسلمانها که اهمیّت به نماز نمیدهند و در وقت نماز، از آن غافلاند.
ثواب نماز جماعت
با توجّه به اهمیّت نماز جماعت، ثواب فراوانی نیز برای آن ذکر شده است. پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند:
وقتی یک نفر به دیگری اقتدا می کند و نماز جماعت دو نفری تشکیل میشود (مانند نماز جماعتی که زن و شوهر باهم میخوانند)، هر رکعتی ثواب صد و پنجاه رکعت نماز دارد. و اگر دو نفر اقتدا كنند هر ركعتى ثواب ششصد نماز دارد، و هر چه بیشتر شوند ثواب نمازشان بیشتر مىشود تا به ده نفر برسند، و تعداد آنان كه از ده نفر گذشت اگر تمام آسمانها كاغذ و دریاها مركب و درختها قلم و جن و انس و ملائكه نویسنده شوند، نمىتوانند ثواب یك ركعت آن را بنویسند.
این روایت به اندازهای با اهمیّت است که در رسالههای توضیح المسائل نیز آمده است و هرکس مقلّد هر مرجعی باشد، باید به نماز جماعت اهمیّت بدهد.[11]
البته به قول استاد بزرگوار ما، حضرت امام خمینی«قدّسسرّه»، این ثوابها تفضلی است، نه ثواب استحقاقی. با این ثوابها در حقیقت دانه میریزند تا کبوتر بگیرند.
روش و منش حضرت امام خمینی«قدّسسرّه» نیز در نماز جماعت، اینگونه بود که بسیار برای آن اهمیّت قائل بودند. ایشان هر موقع برای نماز به مدرسه فیضیه میآمدند، چون همه جای آن فرش نداشت، عبای خود را پهن میکردند و نماز جماعت میخواندند.
همه بزرگان و کسانی که به مراتب بالای معنوی دست یافتهاند، بسیار به نماز جماعت مقیّد بودند. کسی که اهل نماز جماعت نباشد، نمیتواند ادّعای مسلمانی کند چه برسد به آنکه بخواهد به مراتب والای معنوی دست یابد. ولی متأسّفانه امروزه، نماز جماعت برای اکثر افراد، کاری سخت و دشوار محسوب میشود! برای غلبه بر این سختی، باید صبر و استقامت به خرج داد.
مصداق سبك شمردن نماز این است كه انسان نماز را اوّل وقت و به جماعت بهجا نیاورد و نماز را فدای خواستههای خود كند. استخفاف نماز آن است که کار دنیا را به کار آخرت و بر نماز مقدم بدارد.
نماز شب و اثرات سازنده آن
نماز شب نیز مانند نماز جماعت، به مهجوریت خاصّی دچار شده است. مرحوم آیت الله العظمى مرعشى نجفى«رحمة اللهعلیه» میفرمودند: «روزى در راه زیارت گم شدم و بالأخره تا نزدیك مرگ بىتاب گشتم. با توسّلى به امام زمان «ارواحنافداه»، حضرت به سراغ من آمدند و مرا نجات دادند و فرمودند كه «ننگ است براى شیعیان ما كه نماز شب نداشته باشند.»
در قرآن کریم، چندین آیه راجع به نماز شب وجود دارد. از جمله آیاتی که در ابتدای بعثت از جانب خداوند متعال بر پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» نازل شد، آیات ابتدایی سوره مبارکه مزمّل است. این آیات، مشتمل بر دستور العملی است که پیامبر را موظّف میکند به آنها عمل کنند.[12] یکی از آن دستورات، شب بیداری، تهجّد و نماز شب است:
«یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ ، قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً ، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً ، أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً»[13]
خداوند متعال در این آیات میفرماید: یا رسول الله! به هر اندازه که میتوانی، شب بیداری و تهجّد داشته باش.
در روایت آمده است که شیطان مواظب است تا شیعیان نماز شب نخوانند. آنها را سرگرم میکند تا از نماز شب غافل شوند و اینگونه بر گوش و چشم آنها مسلّط میشود و صبحگاه، کسل و افسرده از خواب برمیخیزند.[14]
مسلمان حقیقی، باید با استعانت از نیروی صبر و استقامت، راجع به اقامه نماز جماعت و نماز شب کوشا باشد. در صدر اسلام، مسلمانان همه نوافل را میخواندند و اصلاً یکی از علامتهای مۆمن، خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در طول شبانهروز ، بیان شده است.[15]
کسی تصوّر نکند آنها کار خاصّی نداشتهاند و از روی بیکاری به نماز میپرداختند، بلکه نگاهی به تاریخ سراسر تلاش و کوشش صدر اسلام، نشان میدهد که با وجود همه مشکلات و سختیها، آنها خود را ملزم به اقامه نماز جماعت و نماز شب میدانستند. در زندگی آنان، نماز جماعت، مقدّم بر هر کار دیگری بود و اهتمام به این اصل، تنها در سایه صبر و استقامت صورت میگرفت.
بسیار جای تأثّر دارد که چرا شیعیان، نماز شب و نماز جماعت ندارند؟ بسیاری از اهل سنّت، اهتمام خاصّی به نماز جاعت دارند، ولی متأسّفانه آنها نیز، ولایت ندارند. هر دو عملکرد، نماز جماعت بدون ولایت و ولایت بدون نماز جماعت، ناقص و مایه ناراحتی است.
فراوری: محمدی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
11تا از بهترین غذاهایی که شما کم می خورید!
آقای جانی بودن Jonny Bowden - متخصص تغذیه - چندین لیست از مواد غذایی مفید را که مردم باید بخورند، اما کم می خورند، تهیه کرده است.
دکتر Bowden نویسنده ی کتاب «150 تا از سالم ترین غذاهای روی کره زمین» ، لیستی از غذاهای مورد علاقه را که قابل دسترسی هستند و می شود آنها را در سبد غذایی خانواده جای داد، تهیه کرده است که 11 تای آنها را در زیر ذکر می کنیم:
چغندر:
دکتر Bowden می گوید: چغندر منبع غنی فولات (اسید فولیک) است. همچنین رنگدانه های قرمزش (فلاوونوئیدها)، قدرت آنتی اکسیدانی دارند و می توانند با سرطان بجنگند.
چطور آن را بخوریم؟ تازه، خام و رنده شده به صورت سالاد. عمل پختن، قدرت آنتی اکسیدانی آن را کاهش می دهد.
کلم:
کلم مملو از مواد آنتی اکسیدانی مانند سولفورافان است که سطح آنزیم های بدن را برای جنگ با سرطان بالا می برد.
چطور خورده شود؟ خرد شده در سالاد و در ساندویچ ها
ریواس:
ریواس سرشار از کاروتینوئیدهایی است که در برابر پیرچشمی از ما محافظت می کند.
چطور خورده شود؟ ریز شده و کمی تفت داده شده با روغن زیتون.
دارچین:
دارچین در کنترل قند و کلسترول خون نقش دارد.
چطور خورده شود؟ پودر آن را روی قهوه یا حلیم یا غذاهایی مانند خورش قیمه یا لوبیا پلو بپاشید.
همچنین می توانید موقع دم کردن چای، کمی چوب دارچین خرد شده به آن اضافه کنید.
آب انار:
آب انار ، فشار خون را پایین می آورد و مملو از آنتی اکسیدان است.
چطور خورده شود؟ فقط آن را خالی بنوشید.
آلوی خشک:
آلوی خشک یا گوجه برقانی، سرشار از آنتی اکسیدان است.
چطور خورده شود؟ خشک شده و پخته شده با غذاها.
تخمه کدو تنبل:
مغذی ترین قسمت کدو تنبل، مغز تخمه های آن است. این مغزها غنی از منیزیم هستند که باعث کاهش خطر مرگ زودرس می شوند.
چطور خورده شوند؟ بو داده به صورت یک میان وعده، یا با سالاد
ماهی ساردین :
آنها حاوی امگا 3 بالایی هستند و تقریبا هیچ جیوه ای ندارند و غنی از کلسیم هستند. همچنین دارای آهن، منیزیم، فسفر ، پتاسیم ، روی ، مس و منگنز هستند. به علاوه دارای تمام انواع ویتامین های گروه B هستند.
چطور خورده شود؟ بسته های ساردین که داخل روغن زیتون یا روغن خود ساردین است را انتخاب کنید. به تنهایی یا مخلوط با سالاد و برشته شده میل کنید.
زردچوبه:
زردچوبه ستاره ی
ادویه هاست و خاصیت ضدالتهابی و ضد سرطانی دارد.
چطور خورده شود؟ در تهیه انواع غذاها
زغال اخته:
زغال اخته باعث تقویت و بهبود عملکرد حافظه می شود.
چطور خورده شود؟ به تنهایی.
کدو حلوایی:
کدو حلوایی دارای کالری کم و فیبر زیاد است، به همین دلیل شما را با کالری خیلی پایین، سیر می کند.
همچنین منبع غنی بتاکاروتن است که در بدن تبدیل به ویتامین A می شود.
چطور خورده شود؟ به تنهایی یا با کمی شکر آن را آب پز کنید. کدو حلوایی آب پز را می توانید به تنهایی بخورید یا آن را له کنید و با ماست مخلوط کنید (بورانی کدو حلوایی).
دکتر Bowden می گوید: در خانه ی خود من تنها دو تا از این اقلام را دارم.
شما چطور؟ آیا هیچکدام از این مواد غذایی را در خانه و یا در لیست خریدتان دارید؟
معصومه آیت اللهی - کارشناس علوم تغذیه
موسسه اطلاع رسانی تبیا