دفتر و تخم مرغ
روزی از تعاونی مدرسه که خود درست کرده بودم، دفتری کم آمده بود و نمیدانستم چه شده. بعد از حضور و غیاب، دخترک کوچکی به نام فاطمه غایب بود. هنوز داشتم با بچه ها صحبت میکردم که فاطمه دوان دوان آمد و قبل از این که حرفی بزنم گفت:
آقا، دیروز دفتر مشقم تمام شد، پول نداشتم در صندوق بریزم. بدون پول دفتری برداشتم. اما شب پدرم از صحرا برنگشت که پول بیاورم. آن قدر ماندم تا مرغمان تخم گذارد. آن را به جای پول دفتر آوردم.
و دستش را دراز کرد و تخم مرغ را در دستم گذاشت. هنوز داغ بود. بغض کرده بودم که دفترش را گشود و گفت:
آقا مشق مرا خط نمیزنید؟
برداشتها:
1. رفتار بچهها، رنگی از رفتار پدر و مادرشان دارد.
2. پدر و مادر این دختر، دزد نیستند.
3. پدر و مادر این دختر، دزدی را زرنگی حساب نمیکنند.
4. در رفتار پدر و مادر این دختر، فریب و دغلکاری نیست.
5. برای پدر و مادر این دختر، صداقت و امانتداری مهم است.
6. پدر و مادر این دختر، بیش از آن که از پاکی سخن بگویند، رفتار پاکشان به چشم میخورد.
7. رفتار سالم پدر و مادر بهترین آموزش برای رفتار پاک کودک است.
8. ما مربیان (پدر، مادر، معلم، استاد و …) هستیم که جامعه را پاک یا ناپاک میکنیم.
9. به عبارت دیگر جامعهی سالم و ناسالم محصول رفتارهای ما مربیان است.
برداشت شما چیست؟
ما را چه بیم از تف صحرای بیکسی
وقتی به دوش توست ردای سحابها
ای آبروی آب، در این فصل پرعطش
دریابمان به حرمت بانوی آبها
اللّهمّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
آقا جان !
غفلت از یار، گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن، زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد، محلش ندهند
عبد آلوده شدن، خوار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمیبینیمت
چشم بیمارشده، تار شدن هم دارد
همه با درد به دنبال طبیبی هستیم
دوری از کوی تو، بیمار شدن هم دارد
ای طبیب همه، انگار دلت با ما نیست
بد شدن، حسّ دلآزار شدن هم دارد
آن قدر حرف در این سینهی ما جمع شده
این همه عقده، تلنبار شدن هم دارد
از کریمان، فقرا جود و کرم میخواهند
لطف بسیار، طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا؟!
این بدی، مانع دیدار شدن هم دارد
ما اسیریم، اسیر غم دنیا هستیم
غفلت از یار، گرفتار شدن هم دارد
ÙÙÙÙÙÙÙÙÙÙÙÙÙÙÙÙÙÙÙ
السلام علیک یا مولانا صاحب الزمان
بغض ميكنم و همه ميگويند
حساسيت فصلی است!
من
به فصل فصل اين روزگارِ بي تو حساسم!
اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِيِّـكَ الفَرَج
امام هادی(ع) و شبکه پیچیده و دقیقِ وکالت
شبکه ی ارتباطی و مخفی وکالت، شیوه ای ابتکاری از سوی امام جواد و امام هادی(علیهما السلام) بود که جهت برقراری ارتباط منطقی و حساب شده با نمایندگان و کارگزاران خود در مناطق مختلف جامعه ی اسلامی [که تحت سلطه ی حاکمیت عباسیان بودند و تمامی رفتار و اعمال شیعیان زیر نظر و کنترل مأموران حکومت بود] تأسیس شد.
به قلم: حجت الاسلام عباس جعفری فراهانی
اشاره
حضرت امام علیّ بن محمّدٍ الهادی علیه السلام در نیمه ی ماه ذی الحجة الحرام سال 212 هجری، در مکانی به نام «صریّا» در نزدیکی مدینه منوره، کودکی نورانی از مادری پاک دامن و با فضیلت به نام «سمانه مغربیة» پا به عرصه ی دنیا گذاشت. پدر بزرگوار آن حضرت، امام نهم حضرت محمّد بن علیّ الجواد(ع) بود.
امام هادی(ع) پس از 33 سال امامت و رهبری شیعیان، در سن 41 سالگی، در سوم ماه رجب سال 254 هجری در شهر سامرّاء به دست «معتزّ عباسی» ]خلیفه ی وقت عباسی] مسموم و به شهادت رسید. مشهورترین القاب آن حضرت: «نقیّ» و «هادی» و به «ابوالحسن الثالث» مکنّی می باشد.
ضمن عرض تسلیت و تعزیت شهادتِ مظلومانه ی سلاله ی پاک پیامبر(ص)، به پیشگاه حضرت بقیت الله الأعظم(عج)، مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای(دام ظلّه)، مراجع عظام تقلید و عموم شیعیان و شیفتگان خاندان عصمت و طهارت(ع)، در این مقاله کوتاه، نگاهی به حوادث و رخ دادهای دروان پر فراز و نشیب زندگانی آن حضرت می پردازم:
1. علم و کمالات اخلاقی امام هادی علیه السلام
حضرت امام هادی(ع)، در خاندانِ پاک نبوّت و امامت رشد و تربیت یافت. پس از شهادت امام جواد(علیه السلام)، امام هادی(علیه السلام) در سنّ هشت سالکی منصب امامت را عهددار شد که نمونه ای کامل از رشد علمی و معنوی آن بزرگوار و واضح ترین دلیل بر حقّانیت خط و جریان اهل بیت رسالت(ع) در ادعای وصایت و خلافت و جانشین پیامبر اسلام(ص) و رهبری و هدایت امت اسلامی می باشد. ابن شهرآشوب در توصیف امام هادی(ع) می نویسد: چهره اش از همه ی مردم جاذب تر، و گفتارش از همه صادق تر بود. در ملاحت و کمال از همه برتر بود. وقتی سخن می گفت، نورانیتش افزون و وقتی سکوت می کرد، هیبت و وقارش بالا می رفت.
ابن حجر می گوید: ابوالحسن الثالث[علی بن محمد الهادی] در علم و سخاوت وارث پدرش[محمد بن علی الجواد] بود.
ابن صباغ مالکی می نویسد:… هر فضیلتی که گفته شود او زینت بخش آن هست، هر ستایشی که به عمل آید تفصیل و اجمالش نزد اوست. نفس او پاک و مهذّب و اخلاقش نیکو و رفتارش پسندیده است.
سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی می گوید: به متوکل گفته شد، در منزل[علی بن محمد الهادی]، سلاح ذخیره شده و قصد خلافت دارد… . او مأمور فرستاد و شبانه به منزل آن حضرت، حمله شد ولی او را دیدند که لباسی از پشم بر سر کشیده و رو به قبله روی شن و سنگ ریزه نشسته و مشغول قرائت قرآن و زمزمه ی آیات وعد و وعید الهی بود… . متوکل پشیمان شد و دستور داد مبلغ 4000 دینار بدهکاری و قرض حضرت را بپردازند.
2. اوضاع سياسی، اجتماعی عصر امام هادی(ع)
مهم ترین ویژگی های خلافت عباسیان در عصر امام هادی(ع) عبارت بود از:
الف) زوال هبیت و عظمت خلافت:
تسلط بردگان و ترکان بر درستگاه خلافت یکی از نشانه های آن بود. خلیفه بیشتر مقام تشریفاتی داشت ولی با این وضع هرگاه خطری متوجه دستگاه خلافت می باشد همه وابستگان ، دستگاه در دفاع از آن و مقابله با مخالفان متحد می شدند.
ب) خوش گذرانی و هوس رانی درباریان:
شب نشینی ها، خوش گذاری ها، عیش و نوش ها و ریخت و پاش های درباریان و وابستگان به حکومت به اوج خود رسید بود و در یک کلمه، می توان گفت: خلافت اسلامی! غرق در فساد و گناه بود. صفحات تاریخ اسلام ، اخبار آن را ضبط کرده است.
ج) گسترش نهضت های علویان:
تلاش و کوشش عباسیان در ایجاد نفرت مردم به علویان و سادات و سرکوب شدید مخالفان به نتیجه بود، علویان با جدیت دعوت به « برگزیدگان آل محمد(ص)» را در نهان و آشکار تبلیغ می کردند و علی رغم کنترل مرکزیت سامرّاء و کنترل آمد و رفت و ارتباط با امام هادی(ع) ، نهضت ها و شورش های اعتراض گونه به فساد و انحراف دستگاه خلافت در مناطق مختلف مشاهده می باشد، به طوری که در فاصله سال 219 هجری ، 270 هجری، آمار 18 قیام و شورش علوی و غیر علوی ضبط شده است. اگر چه با کمی جمعیت انقلابیون و کمتر امکانات و ساز و برگ جنگی و قساوت دستگاه خلافت عباسی تمامی این قیام ها با شکست مواجه می شد.
3. علت اساسی شکست قيام های علويان
1. ضعف رهبری و فرماندهی، زیرا رهبران دارای برنامه کاملی در مبارزه خود و چگونگی آن نداشتند. طبیعی است وقتی قیامی و شورش، بدون برنامه ی کامل و هدف مند آغاز شود، با فشار حکومت نسبتاَ قوی و نیرومند به هم می ریزد و ادامه ی آن ممکن نخواهد بود. با توجه به اینکه امام هادی(ع) به علت فشار حکومت عباسی، مجبور بود برنامه خود را مخفی دنبال کند و از طرف دیگر امام هادی(ع) در زندان و محاصره دشمن بود و قادر به هدایت علنی قیام ها نبود.
2. رنگ و چهره ی قیام ها صد درصد اسلامی و با رهبری و مدیریت مذهبی و الهی نبود، بدیهی هر نهضت و قیامی که زنگ و بوی الهی(اخلاص) در آن نباشد، مورد تأیید رهبران الهی و امامان معصوم(ع) هم واقع نمی شد و قطعاَ به موفقیت نمی رسید. البته در این قیام ها، بعضی از یاران مخلص و شیعیان امام(ع) هم حضور داشتند ولی تعداد آن ها اندک بود و غالب مبارزین با اهداف غیر الهی و بیشتر با هدف شکست دادن عباسیان و بدست آوردن آزادی و رها شدن از ظلم و ستم بنی عباس و رسیدن به قدرت دنیوی بود!
4. شبکه ی پيچيده و دقیق وکالت
شبکه ی ارتباطی و مخفی وکالت، شیوه ای ابتکاری از سوی امام جواد و امام هادی(علیهما السلام) جهت برقراری ارتباط منطقی و حساب شده با نمایندگان و کارگزاران خود در مناطق مختلف جامعه ی اسلامی[که تحت سلطه ی حاکمیت عباسیان بودند و تمامی رفتار و اعمال شیعیان زیر نظر و کنترل مأموران حکومت بود] تأسیس شد. هدف اصلی این تشکیلات سازمان یافته، جمع آوری خمس، زکات، نذورات و هدایا از سوی شیعیان و علاقه مندان خاندان عصمت و طهارت(ع) بود که توسط وکلاء و نمایندگان یعنی جمع آوری و خدمت امام هادی(ع) ارسال می شد. از سوی دیگر این شبکه مأموریت داشت تمامی سؤالات و مشکلات فقهی و عقیدتی شیعیان و سایر مسلمانان را جمع آوری و پاسخ آن ها را از امام هادی(ع) دریافت و تحویل آنان دهد. فقدان تماس مستقیم بین امام هادی(ع) و پیروانش، نقش سیاسی، مذهبی شبکه وکالت و وکلاء را بالا برده بود، به نحوی که کارگزاران امام(ع) مسئولیت بیشتری در گردش امور ایفا می کردند و تجربه های فراوانی را در سازمان دهی شیعیان وخنثی نمودن توطئه های مخالفان جریان امامت منصوص به دست آوردند. این شبکه، نواحی بغداد، مدائن، کوفه، بصره، اهواز، قم، همدان، یمن و حجاز را فرا گرفته بود. امام هادی(ع) با حساسیت تمام فعالیت این شبکه و وکلای خود را کنترل و مکاتبات لازم را با آن ها انجام می دادند. برای نمونه حضرت هادی (ع) در سال 232 هجری، طی نامه ای به «علی بن بلال» وکیل خود در بغداد نوشت: من «ابوعلی بن راشد به جای «علیّ بن حسین بن عبد ربّه» منصوب کردم. چون او دارای صلاحیت لازم و هیچ کس بر او تقدم ندارد…».
5. انتقال امام هادی(ع) از مدینه به سامرّاء
پس از گزارش فرماندار مدینه به متوکّل مبنی بر خطرناک بودن حضور امام هادی(ع) به علت پایگاه مردمی آن حضرت در مدینه. امام هادی (ع) طی نامه ای گزارش او را خنثی کرد ولی متوکل پس از برکناری فرماندار، توطئه خود را با اظهار علاقه به امام(ع) مبنی بر اقامت در سامرّاء اعلام نمود و اظهار داشت، منتظر دیدار و ملاقات با حضرت می باشد!. امام هادی(ع) به ظاهر در سامرّاء آزاد بود ولی در واقع، تحت نظر مأموران مخفی متوکل به سر می برد. اذیت و آزار متوکّل و مأموران او نسبت به امام هادی(ع) و شیعیان و علاقه مندان ایشان، روز به روز افزوده می شد. یکی از آن موارد اجبار کردن حضرت برای حضور در مجلس بزم شراب و می گساری! بود که در آن مجلس، امام نهم(ع) چنان با قدرت و هیبت به موعظه پرداخت که خلیفه و اطرافیان او سخت پشیمان و شرمنده شدند!
متوکل عباسی در سال 236 هجری در اثر کینه و مبارزه با اعتقادات مقدس پیروان اهل بیت(ع) و برای اذیت شیعیان و جلوگیری از شورش آنان، دستور داد گنبد و حرم مطهر امام حسین(ع) در کربلا را ویران کنند! ولی این رفتار او باعث خشم بیشتر شیعیان شد به طوری که مردم مخالفت خود را به گونه های مختلف اظهار کردند و متوکل(لع)، در نتیجه این بی حرمتی به غضب الهی، گرفتار و توسط فرزندش کشته شد.
6. خدمات و میراث فرهنگی امام هادی(ع)
الف) مبارزه با غُلات
فرقه ها و گروه های منحرف فراوانی شروع به فعالیت فرهنگی کرده و مردم را فریب می دادند. یکی از آ ن ها، غُلات بودند که با غلو کردن در باره مقامات اهل بیت(ع) موجب اذیّت و آزار امام هادی(ع) و شیعیان می شدند. امام(ع) ضمن تبرّی جستن از آن ها، روشن گری های لازم را به شیعیان می دادند. رهبران گمراه غلات عبارت بودند از: علی بن حَسَکه قمی، قاسم یقطینی، حسن بن محمد بن بابای قمی، محمدبن نصیر فِهری و فارس بن حاتم که هدف واقعی آن ها بیشتر بی اهمیتی به عبادات و حدود شرعی و ضوابط اسلامی و رفتار بر طبق میل و هوس های خود و چشم طمع داشتن به اموال مردم و توجیه نبودن نسبت به کرامات و مقامات و علوم اهل بیت(ع) بود. حضرت امام هادی(ع)، طی نامه ای در پاسخ سؤالات مردم، به شیعیان اعلام کرد عقاید و افکار ابن حَسَکه باطل و او فردی منحرف و کافر می باشد.
ب) مبارزه با فتنه خلق قرآن!
فرقه معتزله که از عقل گرایان افراطی بودند با طرح موضوع مخلوق بودن قرآن اعلام کردند که اعتقاد به قدیم بودن غلط می باشد و باید با آن مخالفت کرد! [البته بحث مخلوق بودن قرآن در اواخر حکومت بنی امیه در جامعه ی اسلامی مطرح شد که در منابع تاریخ و فرق و مذاهب اسلامی موجود است. ولی در این زمان هم مجددا مطرح گردید…]. حضرت امام هادی(ع) سکوت در برابر این افکار را جایز نشمردند و با اعلام این که در باره قرآن فقط معتقد به«کلام خدا بودن» باشید، خط بطلانی بر بحث های جنجالی و بی فایده معتزله و گروه های دیگر کشیدند.
ج) تربیت شاگردان
مرحوم شیخ طوسی تعداد شاگردان امام هادی(ع) را 185 نفر می داند. مهم ترین آن ها عبارت بودند از: فضل بن شاذان نیشابوری، حسن بن سعید اهوازی، ایّوب بن نوح دراج، ابوعلی(حسن بن راشد)، حسن بن علی (ناصر کبیر)، عبدالعظیم الحسنی، عثمان بن سعید اهوازی، احمد بن اسحاق بن عبدالله اشعری قمی، ابراهیم بن مهزیار، ریّان بن صلت، یعقوب بن اسحاق وعلی بن مهزیار اهوازی.
د) مباحث فقهی، تفسیری، کلامی و تربیتی
از امام هادی(ع) علی رغم همه سختی ها و فشارهایی که از سوی حکومت بنی عباس متحمل می شد، سخنان و روایات ارزش مندی در موضوعات فقهی، تفسیری، اعتقادی و تربیتی به جای مانده است که مورد استفاده عموم مسلمانان و شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) در طول تاریخ اسلام و تشیّع بوده، هست و خواهد بود. که برای نمونه می توان به زیارت جامعه کبیره که در کتاب شریف مفاتیح الجنان آورده شده اشاره کرد.
ویژگیهای دوست واقعی از دیدگاه امام صادق(ع)
«حضرت آیتالله العظمی خامنه ای» در جلسه درس خارج فقه خود با شرح حدیثی از امام جعفر صادق (ع) به بیان ویژگی های دوست واقعی پرداختند.
آنچه در پی میآید گزارشی از بیانات ایشان در این درس است:
شرح حدیثی از حضرت امام جعفرصادق علیهالسلام
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ـ علیه السلام ـ قَالَ لَا تَکُونُ الصَّدَاقَةُ إِلَّا بِحُدُودِهَا فَمَنْ کَانَتْ فِیهِ هَذِهِ الْحُدُودُ أَوْ شَیْءٌ مِنْهَا فَانْسُبْهُ إِلَى الصَّدَاقَةِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْهَا فَلَا تَنْسُبْهُ إِلَى شَیْءٍ مِنَ الصَّدَاقَةِ فَأَوَّلُهَا أَنْ تَکُونَ سَرِیرَتُهُ وَ عَلَانِیَتُهُ لَکَ وَاحِدَةً وَ الثَّانِی أَنْ یَرَى زَیْنَکَ زَیْنَهُ وَ شَیْنَکَ شَیْنَهُ وَ الثَّالِثَةُ أَنْ لَا تُغَیِّرَهُ عَلَیْکَ وِلَایَةٌ وَ لَا مَالٌ وَ الرَّابِعَةُ أَنْ لَا یَمْنَعَکَ شَیْئاً تَنَالُهُ مَقْدُرَتُهُ وَ الْخَامِسَةُ وَ هِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ أَنْ لَا یُسْلِمَکَ عِنْدَ النَّکَبَات»
شافی، ص 651
فى الکافى، عن الصّادق (علیهالسّلام): «لا تکون الصّداقة الاّ بحدودها». صداقت(1) مرزهایى دارد که اگر این خطوط اصلى و این مرزها وجود داشت، صداقتى که آثار فراوان شرعى و برادرى شرعى بر آن مترتب است، مترتب خواهد شد؛ والاّ نه. «فمن کانت فیه هذه الحدود او شىء منها فانسبه الى الصّداقة». حالا اگر همه حدود هم نبود، بعضى از این خطوط و مرزها باید باشد تا صداقت صدق کند.
«و من لم یکن فیه شىء منها فلا تنسبه الى شىء من الصّداقة فأوّلها ان تکون سریرته و علانیته لک واحدة». اول این است که ظاهر و باطنش با تو یکسان باشد. اینجور نباشد که در ظاهر اظهار دوستى کند، [اما] در باطن با تو دشمن باشد؛ یا اینکه دوست نباشد حداقل خیر تو را نخواهد. این اولین شرط صداقت است.
«و الثّانیة ان یرى زینک زینه و شینک شینه»؛ [دوم اینکه] آنچه را که زینت توست، زینت خود بداند؛ آنچه عیب توست، عیب خود بداند. اگر شما به مقام علمى دست پیدا میکنید، یا یک کار برجستهاى میکنید که زینت براى شماست، این را براى خودش زینت بداند. اگر خداى نکرده چیزى در شما هست، صفتى، کارى، عملى که موجب عیب شماست، این را عیب خودش بداند؛ که طبعاً آثارى بر این مترتب است: سعى میکند برطرف کند، سعى میکند آن را پنهان کند. اینجور نباشد که منتظر بماند تا شما یک لغزشى پیدا کنید، خوشحال بشود از این لغزش. صداقت این نیست.
«و الثّالثة ان لاتغیّره علیک ولایة و لا مال»؛ [سوم اینکه] اگر به یک قدرتى، حکومتى، ریاستى دست پیدا کرد، یا به یک مالى دست پیدا کرد، ثروتمند شد، وضعش با تو عوض نشود، تغییر نکند. بعضىها اینجورىاند دیگر؛ با آدم رفیقند، به مجرد اینکه به یک مال و منالى، پولى، زندگىاى، چیزى میرسند، آدم مىبیند اصلا نمیشناسند آدم را. اصلا نمیشناسد، کأنّه نمیشناسد آدم را؛ از این قبیل هم دیدهایم آدمهایی را. اینجور نباشد. داشتن مال و مقام او را عوض نکند، وضعش را با تو [عوض نکند].
«و الرّابعة ان لا یمنعک شیئا تناله مقدرته»؛ [چهارم اینکه] هر کار از دستش برمىآید، از تو دریغ نکند. خدمتى میتواند بکند، کمکى، وساطتى، توصیهاى، هر کار می تواند براى تو بکند و خیرى به تو برساند؛ از این امتناع نکند.
«و الخامسة و هى تجمع هذه الخصال ان لا یسلمک عند النّکبات»؛ [پنجم اینکه] در نکبتها و رویگردانیهاى دنیا تو را رها نکند. [اگر] به یک مشکلى دچار شدى، [به یک] بیمارىاى دچار شدى، سختىاى پیدا کردى؛ انواع و اقسام سختىهای دیگر - حالا در زمان ما ملاحظه میکنید؛ سختىهاى سیاسى و سختىهاى اقتصادى و حیثیتى و همه چىز هست دیگر؛ انواعش را داریم مىبینیم که در گذشته در دورانهایى اینها را نمیدیدیم؛ لیکن حالا جلوى چشم ماست؛ امتحانها فراوان است - [در] اینطور موارد تو را رها نکند؛ کمک کند.
پی نوشت:
1. صداقت در زبان عربی به معنای “دوستی” است.
با دهان بسته، خدا چیزی نمیدهد
«آیت الله سید محمد ضیاء آبادی» در ادامه جلسات هفتگی اخلاق که در مسجد علی بن الحسین(ع) تجریش تهران برگزار میشود بیاناتی را فرمودند که در زیر گزیدهای از سخنان پر بار این استاد اخلاق به خوانندگان ابنا تقدیم میشود: |
به کوشش امیرمحسن سلطان احمدی
-
دعا و تضرع در محضر خداوند
همیشه دعا کنید، نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است اگر بخواهد می دهد و نخواهد نم یدهد نه اینجور نیست گاهی خدا مقدر داشته اما گفته اگر دعا کردی اگر خواستی من هم می دهم اما اگر لب بستی نمی دهم خدا را بخوان نگو کار گذشته است اینجور نیست ؛خدا درجاتی برای اشخصاص مقدر کرده است و آن هم به شرط خواستن است اگر میخواهی می دهم و نمی خواهی نمی دهم پس باید دعا کرد.
بنده ایی که دهان خود را بسته و گدایی نمیکند خدا به او نمی دهد باید خدا خدا کنید خدا را صدا کنید خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله مسلما هیچ یا الله ایی بی جواب نمی ماند پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند اگر اعتنا نکنید به شما نمی دهد پس دعا لازم است.
ما مخلوق هستیم باید عرض حاجت کنیم گدایی خدا عزت است اصلا این گدایی فن خاصی دارد یک آدابی دارد دل سوخته چشم گریان و مضطر میخواهد و این ها شرط دارد باید غذایت و کارت پاک باشد تا دعایت استجاب شود بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود باید این دو رکن اساسی نیز در زندگی یتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد.
رابطه دعا و امر به معروف
وقتی مردم گناه میکنند موسیقی حرام گوش میدهند ربا خواری حرام میکنند به آنها بگویید امر به معروف و نهی از منکر کنید اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید مطمئن باشید کفار و اشرار بر شما مسلط می شوند و هرچه هم خوبان دعا کنند چون محیط و جامعه محیط امر به معروف و نهی از منکر نیست دعای خوبان هم اجابت نمیشود.
عبادت و تربیت روح انسان
ما ظاهر را چسبیده و باطن را رها کرده ایم روح اگر نفاق و شرک باشد بیچاره ایم همش دنبال درمان جسم و بدن ظاهری هستیم مواظبیم جسم مان سرطان نگیرد اما به فکر درمان روح نیستیم ما به ظاهر عبادات جدی هستیم و کوشش میکنیم و چسبیده ایم به ظاهر عبادات اما به باطن هرگز.
آیا وضو میگیریم میدانیم یعنی چه یا فقط به ظاهر آن توجه داریم در وضو همان طور اعضای بدن را از آلودگی را با وضو پاک میکنیم باید روح را نیز پاک کنیم روح هم آلوده می شود بدن را برای مردم پاک میکنیم اما جان را برای خدا پاک نمیکنیم این نماز ما ظاهرش خوب است اما باطنش ضعیف است باید وضوی قلب هم بگیریم روح آلوده ی حریص بد بین بد خو تهمت زن کثیف است پس نماز هم مقبول نیست نماز صحیح است اما مقبول نیست نماز بدن وضوی بدن می خواهد و نماز قلب وضوی قلب می خواهد .
حج ما نیز ظاهرش خیلی خوب است غوغا می شود اما باطنش چیست آیا قبل از به مکه رفتن قلبت را از غیر خدا پاک کرده ایی حق الناس را داده ایی آیا محرم> شدی غیر خدا را از دل بیرون کردی و هر چه غیر خدا بود حرام کردی به دلت.
ما همه چی از خدا میگیریم روی زمین خدا می غلطیم یسار و یمین خداست بعد می گویم خدا کو چرا خدا را نمیبینیم این از کوری جان ماست ماهی تا در دریا هست آب را نمیشناسد اما همی ماهی را روی خاک انداختند “آب را می شناسد و با دهانش می گوید آب آب آب.
ظواهر باید باشد اما توقف رد این ظواهر درست نیست در جا زدن خوب نیست مراقب باشید داد و فریاد زدن ها زیاد مهم نیست ببینید در این دعای عرفه امام حسین (ع) چه گفته است اگر یک جمله را هم بگیریم بس است می آییم چهار ساعت طولانی دعای عرفه را می خوانیم داد و فریاد گریه هم میکنیم این خوب است اما اگر یک جمله از معنای آن بفهمیم خوب است فقط یک جمله بفهمیم که این چشمی که تو را حاضر و ناظر نمی بیند کور است همین یک جمله کافیه ما مقابل یک بچه هفت ساله کار بد نمیکنیم اما چرا در مقابل خدا گناه میکنیم و هیچ خجالت نمیکشیم اما می آییم چهار ساعت دعای عرفه طولانی میخوانیم اما عمل نمیکنیم.